شعر باران | ادبیات و لطافت طبیعت

شعر باران

 

شعر درباره باران از هوشنگ ابتهاج شعر درباره باران از مولانا شعر در مورد باران از شاعران معروف شعر باران عاشقانه شعر باران شاملو شعر باران و خدا شعر باران از خیام شعر باران حافظ

 

شعر باران از قدیم تا به امروز یکی از مضامین الهام‌بخش در ادبیات فارسی بوده است. باران همیشه نمادی از پاکی، طراوت و زندگی بوده و شاعران ایرانی با اشعار بارانی، احساسات عمیق خود را به طبیعت و دنیای پیرامون‌شان ابراز کرده‌اند. باران برای بسیاری از ما یادآور خاطرات زیبا و لحظاتی شاعرانه است؛ زمانی که قطره‌های باران به آرامی بر زمین می‌ریزند و صدای دلنشین‌شان در دل‌مان طنین‌انداز می‌شود.

گاهی ممکن است یادت برود
دانه‌هایت را کجا کاشته‌ای
باران به تو خواهد گفت
بگذار تا ببارد

🔵🔵🔵

تار‌های بی کوک و کمان باد ولنگار
باران را گو بی آهنگ ببار
غبارآلوده از جهان تصویری واژگونه در آبگینه بی‌قرار
باران را گو بی‌مقصود ببار
لبخند بی‌صدای صد هزار حباب در فرار
باران را گو به ریشخند ببار
چون تار‌ها کشیده و کمان کش باد آزموده‌تر شود
و نجوای بی کوک به ملال انجامد
باران را رها کن و خاک را بگذار تا با همه گلویش سبز بخواند
باران را اکنون گو بازیگوشانه ببار

احمد شاملو

🔵🔵🔵

دلم لک زده
برای یک بار هم شده باران که می‌بارد
تو در خیالم که نه در کنارم باشی

🔵🔵🔵

گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید
واژه ها را باید شست

واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد
چترها را باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد
با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت
دوست را، زیر باران باید دید
عشق را، زیر باران باید جست
زیر باران باید با زن خوابید
زیر باران باید بازی کرد
زیر باران باید چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت

زندگی تر شدن پی در پی
زندگی آب تنی کردن در حوضچه “اکنون”است.
رخت ها را بکنیم
آب در یک قدمی است.
روشنی را بچشیم
شب یک دهکده را وزن کنیم، خواب یک آهو را
گرمی لانه لکلک را ادراک کنیم
روی قانون چمن پا نگذاریم
در موستان گره ذایقه را باز کنیم
و دهان را بگشاییم اگر ماه در آمد
و نگوییم که شب چیز بدی است
و نگوییم که شب تاب ندارد خبر از بینش باغ

سهراب سپهری

🔵🔵🔵

یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد

کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد

لعلی از کان مروت برنیامد سال هاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد

شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

گوی توفیق و کرامت در میان افکنده اند
کس به میدان درنمی آید سواران را چه شد

صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست
عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد

زهره سازی خوش نمی‌سازد مگر عودش بسوخت
کس ندارد ذوق مستی می‌گساران را چه شد

حافظ اسرار الهی کس نمی‌داند خموش
از که می‌پرسی که دور روزگاران را چه شد

حافظ

🔵🔵🔵

ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر
بازآ که ریخت بی گل رویت بهار عمر

از دیده گر سرشک چو باران چکد رواست
کاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر

این یک دو دم که مهلت دیدار ممکن است
دریاب کار ما که نه پیداست کار عمر

تا کی می صبوح و شکرخواب بامداد
هشیار گرد هان که گذشت اختیار عمر

دی در گذار بود و نظر سوی ما نکرد
بیچاره دل که هیچ ندید از گذار عمر

اندیشه از محیط فنا نیست هر که را
بر نقطه دهان تو باشد مدار عمر

در هر طرف ز خیل حوادث کمین‌گهیست
زان رو عنان گسسته دواند سوار عمر

بی عمر زنده‌ام من و این بس عجب مدار
روز فراق را که نهد در شمار عمر

حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان
این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

حافظ

🔵🔵🔵

وای، باران
باران
شیشه پنجره را باران شست
از دل من اما،
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟

حمید مصدق

🔵🔵🔵

چشم‌هایم را می‌بندم
باران؛
شنیدنی‌ست

محمدرضا واحدی

🔵🔵🔵

بر این باغ ترک‌خورده
بر این پاییز طولانی
رسول تازه‌ای بفرست
با اعجاز بارانی

مصطفی حسن‌زاده

🔵🔵🔵

تو
غافلگیری رگبار بودی
و من
مردی که چتر به همراه نداشت

🔵🔵🔵

برای چشم‌هایم
نماز باران بخوان
بغض کرده
ابری ست
اما نمی‌بارد

🔵🔵🔵

گاهی ممکن است یادت برود
دانه‌هایت را کجا کاشته‌ای
باران به تو خواهد گفت
بگذار تا ببارد

🔵🔵🔵

باران می‌بارد
و من
تمامِ روز را بدونِ چتر
به تو فکر می‌کردم

🔵🔵🔵

در پشت پنجره
دیدم
باران،
در اشک خویش،
غرق شده بود

🔵🔵🔵

گاهی چتر را باید دستِ باران داد
روی سرِ خودش بگیرد
و ما
جایش بباریم

رضا کاظمی

شعر باران، با قطرات لطیف و طراوت‌بخش خود، همواره منبع الهام شاعران بوده است. این اشعار ما را به دنیای آرامش و لطافت می‌برند و یادآور زیبایی‌های طبیعی هستند. هر بار که باران می‌بارد، انگار قلب طبیعت با نوایی شاعرانه در گوش ما زمزمه می‌کند.

تاریخ انتشار: چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳
Loading more posts...
کپی برد,مطالب سایت با ذکر نام مجله ویکی متن و لینک مستقیم بلا مانع است. تمامی تصاویر از سطح اینترنت جمع‌آوری شده‌اند. برای حذف تصاویر با ایدی تلگرام @siz_dah ارتباط برقرار کنید.