شعر هوای زمزمه هایت | نغمهای از عشق و دلتنگی حسین منزوی
شعر هوای زمزمه هایت
شعر «شعر هوای زمزمه هایت» از حسن منزوی، از دل احساسات عمیق عاشقانه میجوشد و با ترکیبی از نوای دلتنگی و شور عشق، مخاطب را در مسیری پر از یادها و خاطرهها همراه میکند. در این شعر، حس عاشقانهای که از انتظار و تشنگی برای شنیدن زمزمههای معشوق سرچشمه میگیرد، به زیبایی به تصویر کشیده شده است. باران صدای معشوق، نمادی از عطشی ابدی برای عشق و دلدار است، که شاعر را تا اوج جانسپاری در هوای آن زمزمهها میبرد.
🔵🔵🔵
کجاست بارشی از ابر مهربان صدايت ؟
که تشنه مانده دلم در هوای زمزمه هايت
به قصه ی تو هم امشب ، درون بستر سينه
هوای خواب ندارد ، دلی که کرده هوايت
تهی است دستم اگر نه ، برای هديه به عشقت
چه جای جسم و جوانی که جان من به فدايت
چگونه می طلبی ، هوشياری از من سرمست
که رفته ايم ز خود ، پيش چشم هوش ربايت
هزار عاشق ديوانه در من است که هرگز
به هيچ بند و فسونی نمی کنند رهايت
دل است جای تو تنها و جز خيال تو کس نيست
اگر هر آينه ، غير از تويی نشست به جايت
هنوز دوست نمي دارمت مگر به تمامي ؟
که عشق را همه جان دادن است اوج و نهايت
در آفتاب نهانم که هر غروب و طلوعی
نهم جبين وداع و سر سلام به پايت
🔵🔵🔵
شعر «هوای زمزمههایت» با درآمیختن عشق، دلتنگی، و وفاداری، به مخاطب یادآور میشود که عشق حقیقی، هرگز خاموش نمیشود و همواره در اوج جان دادن و قربانی کردن خود برای معشوق است. این عشق جاودانه، همچون آفتابی نهان، هر بار در طلوعی دوباره، سر بر آستانه معشوق فرو میآورد و سرود وداعی میخواند که هرگز پایان نمیپذیرد. شاعر با تمامی وجود خود، همچنان در هوای زمزمههای معشوق نفس میکشد. همچنین میتوانید از صفحه شعر عاشقانه شاملو هم دیدن کنید.