شعر عاشقانه خاص | ۱۵ شعر عاشقانه بلند از شاعران ایرانی و خارجی
شعر عاشقانه خاص
عشق، واژهای که هرگز کهنه نمیشود، اما بیان آن همیشه به شکلی خاص و منحصر به فرد نیاز دارد. چه چیزی میتواند شیرینتر از لحظاتی باشد که با شعر عاشقانه خاص، احساسات درونی خود را به زبان بیاورید؟ این شعرها مانند پلی هستند که دلهای عاشق را به هم پیوند میدهند و جادوی کلمات، فضای روح را به دنیایی از عواطف لطیف میبرد.
مرا به اسم صدا کن
تا بیایم ای جان منمرا به اسم صدا کن
نپرس
آیا اسمم
اسم پرندهای ست در حال پرواز؟
یا بوتهای
که ریشهاش در خاک فرو رفته است؟
و آسمان را با رنگ خون
آغشته میکندو نپرس
که اسمم چیست
خودم نمیدانم
میجویم
اسمم را میجویم
و میدانم که اگر بشنومش
از هر جای جهان که باشد
حتی از ته جهنم
میآیمجلویت زانو میزنم
و سَر خسته خود را
به دستهای تو میسپارمهالینا پوشویاتوسکا
🔵🔵🔵
تو را دوست دارم
چون نان و نمک
چون لبان گر گرفته از تب
که نیمه شبان در التهاب قطرهای آب
بر شیر آبی بچسبد!
تو را دوست دارم
چون دقایق شک
انتظار و دلواپسی
هنگام گشودن بستهای بزرگ
که از درون آن بیخبری!
تو را دوست دارم
چون اولین سفر با هواپیما
بر فراز اقیانوس
چون هیاهوی درونم
لرزش دل و دستم
در آستانه دیداری در استانبول!
تو را دوست دارم، چون گفتن: «شکر خدا زندهام»ناظم حکمت
🔵🔵🔵
هر شب در رویاهایم تو را میبینم و احساست میکنم
و احساس میکنم تو هم همین احساس را داری
دوری، فاصله و فضا بین ماست
و تو این را نشان دادی و ثابت کردی
نزدیک، دور، هر جایی که هستی
و من باور میکنم قلب میتواند برای این بتپد
یک بار دیگر در را باز کن
و دوباره در قلب من باش
و قلب من به هیجان خواهد آمد و خوشحال خواهد شد
ما میتوانیم یک بار دیگر عاشق باشیم
و این عشق میتواند برای همیشه باشد
و تا زمانی که نمردیم نمیگذاریم بمیرد
عشق زمانی بود که من تو را دوست داشتم
دوران صداقت، و من تو را داشتم
در زندگی من، ما همیشه خواهیم تپید
نزدیک، دور، هرجایی که هستی
من باور دارم که قلبهایمان خواهد تپید
یک بار دیگر در را باز کن
و تو در قلب من هستی
و من از ته قلب خوشحال خواهم شد
تو اینجا هستی، و من هیچ ترسی ندارم
میدانم قلبم برای این خواهد تپید
ما برای همیشه با هم خواهیم بود
تو در قلب من در پناه خواهی بود
و قلب من برای تو خواهد تپید
و خواهد تپیدمارگوت بیکل
🔵🔵🔵
ازمیان تمام چیزهایی که دیدهام
تنها تویی که میخواهم به دیدناش ادامه دهم
از میان تمام چیزهایی که لمس کردهام
تنها تویی که میخواهم به لمس کردنش ادامه دهم
خنده نارنج طعمات را دوست دارم
چه باید کنم ای عشق؟
هیچ خبرم نیست که رسم عاشقی چگونه بوده است
هیچ نمیدانم عشقهای دیگر چه ساناند؟
من با نگاه کردن به تو
با عشق ورزیدن به تو زندهام
عاشق بودن، ذات من استپابلو نرودا
🔵🔵🔵
من زخمهای بینظیری به تن دارماما تو مهربانترینشان بودی
عمیقترینشان
عزیزترینشان
بعد از تو آدمها
تنها خراشهای کوچکی بودند بر پوستم
که هیچ کدامشان
به پای تو نرسیدند
به قلبم نرسیدند
بعد از تو آدمها
تنها خراشهای کوچکی بودند
که تو را از یادم ببرند، اما نبردند
تو بعد از هر زخم تازهای دوباره باز میگردی
و هر بار
عزیزتر از پیش
هر بار عمیقترغادة السمان
قهرمان
گاهی زنیست که
پای همه حرفهای پشت سرش ایستاده
و برای عشقش میجنگد
گاهی مردیست که
تنها و یک تنه با همه میجنگد
تا به معشوقهاش برسد
برای عشقتان بجنگید
قبل از اینکه دیر بشود
اگر ادعای دوست داشتن دارید
برای تصرف مساحت پیراهنش
برای مرز حلقه آغوشش بجنگید
دفاع از حقتان برای عشق
دفاع مقدسیستسحر رستگار
🔵🔵🔵
برایم کتابی بخوان
کتابی که هر واژهاش عطر مخصوص دارد
و هر صفحهاش ابتدای بهار است
و هر فصل آن، شاخهای از رسیدن
کتابی که بوسیدنت را
به باران بدل میکند
و خندیدنت را
به دریای آرام…
برایم کتابی بخوان با سرانگشتهایتسیدعلی میرافضلی
🔵🔵🔵
کلماتم را
در جوی سحر میشویم
لحظههایم را
در روشنی بارانها
تا برای تو شعری بسرایم، روشن
تا که بیدغدغه بیابهام
سخنانم را
در حضور باد
این سالک دشت وهامون
با تو بیپرده بگویم
که تو را
دوست میدارم تا مرز جنونمحمدرضا شفیعی کدکنی
🔵🔵🔵
من را نگاه کن که دلم شعلهور شود
بگذار در من این هیجان بیشتر شودقلبم هنوز زیر غزل لرزههای توست
بگذار تا بلرزد و زیر و زبر شودمن سعدیام اگر تو گلستان من شوی
من مولوی سماع تو برپا اگر شودمن حافظم اگر تو نگاهم کنی اگر
شیراز چشمهای تو پر شور و شر شود«ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود»آنقدر واضح است غم بی تو بودنم
اصلا بعید نیست که دنیا خبر شوددیگر سپردهام به تو خود را که زندگی
هرگونه که تو خواستی آنگونه سر شودنجمه زارع
🔵🔵🔵
عاشق که باشی شعر شور دیگری دارد
لیلی و مجنون قصه شیرینتری دارددیوان حافظ را شبی صد دفعه میبوسی
هر دفعه از آن دفعه فال بهتری داردحتی سؤالات کتاب تست کنکورت
عاشق که باشی بیتهای محشری داردبا خواندن بعضی غزلها تازه میفهمی
هر شاعری در سینهاش پیغمبری داردحرف دلت را با غزل حالی کنی سخت است
شاعر که باشی عشق زجر دیگری داردبهمن صباغزاده
🔵🔵🔵
من بیبهانه و هوسی عاشقت شدم
با هر تپیدن و نفسی عاشقت شدمچتری شدی! همیشه به دنبال سایهام
در سر نمانده یاد کسی عاشقت شدموقتی خدا رقم زده تصویر تازهات
با یاد کهنه عکس کسی عاشقت شدمدرگیر با تو شد همه ذرات هستیام
یک شهر شاهدند بسی عاشقت شدمدیدم تو را که بال کشیدی به آسمان
از پشت میله قفسی عاشقت شدمحالا من و خیال تو هر شب نشستهایم
چشم انتظار تا برسی عاشقت شدمپگاه عامری
🔵🔵🔵
لبت، تنت، سخنت، چهرهات تماشایی
آهای دختر رعنا چقدر زیباییبه زعم من تو میان تمام مردم شهر
سرآمد همه دختران و زنهاییبه زیر پیرهن تو بهشت گمشده ایست
حرارت بدنت دوزخیست رویاییبگو که مادر تو کیست که این چنین زادست
دو چشم شرقی و یک صورت اروپاییجنوب داغ لبت سرخی غروب خزر
شمال خیس نگاهت خلیج تنهاییتنت روایتی از برفهای قطب جنوب
خودت روایتی از یک پری دریاییپر از حکایت ناگفتهای و میدانم
که تو نخواندهترین داستان دنیاییمحمود غریبی
🔵🔵🔵
تکه یخی که عاشق ابر عذاب میشود
سر قرار عاشقی همیشه آب میشودبه چشم فرش زیر پا، سقف که مبتلا شود
روز وصالشان کسی خانه خراب میشودکنار قلههای غم نخوان برای سنگها
کوه که بغض میکند سنگ مذاب میشودباغ پر از گلی که شب به آسمان نظر کند
صبح به دیگ میرود، غنچه گلاب میشودچه کردهای تو با دلم که از تو پیش دیگران
گلایه هم که میکنم شعر حساب میشودکاظم بهمنی
🔵🔵🔵
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
وین درد نهان سوز نهفتن نتوانمتو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانمشادم به خیال تو چو مهتاب شبانگاه
گر دامن وصل تو گرفتن نتوانمبا پرتو ماه آیم و، چون سایه دیوار
گامی از سر کوی تو رفتن نتوانمدور از تو من سوخته در دامن شبها
چون شمع سحر یک مژه خفتن نتوانمفریاد ز بی مهریت ای گل که درین باغ
چون غنچه پاییز شکفتن نتوانمای چشم سخن گوی تو بشنو ز نگاهم
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانممحمدرضا شفیعی کدکنی
از خانه بیرون میزنم، اما کجا امشب
شاید تو میخواهی مرا در کوچهها امشبپشت ستون سایهها روی درخت شب
میجویم، اما نیستی در هیچ جا امشبمیدانم آری نیستی، اما نمیدانم
بیهوده میگردم به دنبالت چرا امشب؟هر شب تو را بی جستجو مییافتم، امانگذاشت بی خوابی بدست آرم تو را امشب
ها… سایهای دیدم شبیهت نیست، اما حیف
ای کاش میدیدم به چشمانم خطا امشب
هر شب صدای پای تو میآمد از هر چیز
حتی ز برگی هم نمیآید صدا امشبامشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه
بشکن قرق را ماه من بیرون بیا امشبگشتم تمام کوچهها را یک نفس هم نیست
شاید که بخشیدند دنیا را به ما امشبطاقت نمیآرم تو که میدانی از دیشب
باید چه رنجی برده باشم بی تو تا امشبای ماجرای شعر و شبهای جنون من
آخر چگونه سرکنم بی ماجرا امشبمحمدعلی بهمنی
شعر یا متن عاشقانه، زیباترین زبانی است که دلهای عاشق با آن صحبت میکنند. با نوشتن یا خواندن یک “شعر عاشقانه خاص”، میتوانید احساسات عمیق خود را به شکل هنرمندانهای بیان کنید و جادوی کلمات را در قالب عشق تجربه کنید.