شعر مادر | زیباترین شعرهای مادرانه

شعر مادر

 

زیباترین شعرهای مادرانه

 

مادر، نغمه‌ای از محبت بی‌پایان است. شعر مادر همانند زمزمه‌ای از دنیای لطیف و ناب عشق مادرانه، در هر قلبی پژواک می‌یابد. در لحظات سخت و حتی روزهای شادی، مادر همیشه آن تکیه‌گاه استواری است که با نگاهش، گرمی و آرامش به زندگی هدیه می‌کند. در حقیقت، هیچ واژه‌ای نمی‌تواند عمق فداکاری و ایثار یک مادر را به‌تمامی به تصویر بکشد. از این رو، هر شعری که به مادر تقدیم می‌شود، مانند یک بوسه‌ایست که بر دستان پرمهر و قلب پاک او نقش می‌بندد.

مادر اون چشاتو قربون
هر چی عشقه تو چشاته

مهر تو تموم نمیشه
آخه چشمه حیاته!

🔵🔵🔵

زنم از دیده بر دل روی مادر

منم مست کمان ابروی مادر

گل از خجلت نقابی بر رخش زد

چو آمد عطر مشکین بوی مادر

ز رنج بی حد و این خرمن غم

سپیدی خیمه زد بر موی مادر

به پروازم به دشت آرزوها

روم از بیکران ها سوی مادر

بسی آواره گشتم سوی هر کوی

ندیدم خوش تر از این خوی مادر

هزاران روی و لعل لب چه خواهم

چو دارم روی این دل جوی مادر…

رامین امید

🔵🔵🔵

مادر بهشت من همه ی آغوش گرم تست
گوئي سرم هنوز بـه بالين نرم تست
مادرحيات با تو بهشت اسـت و خرّم اسـت
ور بي تو بود هردو جهانش جهنّم اسـت
ما را عواطف اين همه ی از شير مادر اسـت
اين رقّتي كه دردل وشوري كه درسراست
اغلب كسان كه پرده حــــرمت دريده اند
در كودكي محبّت مــــادر نديده اند
امروز هستيم بـه اميد دعـــــاي تست
فردا كليد باغ بهشتم رضاي تست

🔵🔵🔵

تو گر شکر کردى که با دیده‌اى
وگرنه تو هم چشم پوشیده‌اى

سعدی

🔵🔵🔵

جوانى سر از رأى مادر بتافت
دل دردمندش به آذر بتافتچو بیچاره شد پیشش آورد مهد
که اى سست مهر فراموش عهدنه در مهد نیروى حالت نبود
مگس راندن از خود مجالت نبود؟تو آنى کزان یک مگس رنجه‌اى
که امروز سالار و سرپنجه‌اى…چه پوشیده چشمى ببینى که راه
نداند همى وقت رفتن ز چاه

🔵🔵🔵

خبر تازه‌ای نیست
مادرم شاعر غمگینی بود
مرا که از شیر گرفت
به شعر سپردحسن اسماعیل زاده

🔵🔵🔵

اگر خورشید خواهی سایه بگذار
چو مادر هست شیر دایه بگذار

عطار

🔵🔵🔵

نگر به موسی عمران که از بر مادر
به مدین آمد و زان راه گشت او مولا

مولوی

🔵🔵🔵

گر از تور دارد ز مادر نژاد
هم از تخم شاهی نپیچد ز داد

فردوسی

🔵🔵🔵

مادر ای جان و روانم

ای که سرشارترین مهر خدایی

مهر سرشارِ تو رابا چه همانند کنم من که ندانم…

آن که بیش از همه ی دریافت تو خوبی

خدا بود

چون به تو داد بسی ویژگی ویژه خودرا

چون خدا مهر فراوان به تو داده

مهر در یک دلِ چون چشمه جوشان به تو داده

هیچ چیزی به جهان نیست چو تو مادر خوبم

چون خدا زایش فرزند تو را داد

آفریداری و پروردن و شیدایی بی چند تو را داد

بهترین غنچه لبخند تو را داد

چون خدا ویژگی ویژه خود رابه تو داده ست

کجا این من کم مایه توانم سخنی از تو بگویم؟

مهدی سلحشوری

🔵🔵🔵

مادر ای جان و روانم

ای که سرشارترین مهر خدایی

مهر سرشارِ تو رابا چه همانند کنم من که ندانم…

آن که بیش از همه ی دریافت تو خوبی

خدا بود

چون به تو داد بسی ویژگی ویژه خودرا

چون خدا مهر فراوان به تو داده

مهر در یک دلِ چون چشمه جوشان به تو داده

هیچ چیزی به جهان نیست چو تو مادر خوبم

چون خدا زایش فرزند تو را داد

آفریداری و پروردن و شیدایی بی چند تو را داد

بهترین غنچه لبخند تو را داد

چون خدا ویژگی ویژه خود رابه تو داده ست

کجا این من کم مایه توانم سخنی از تو بگویم؟

مهدی سلحشوری

🔵🔵🔵

مادر اي معنی ایثار
تو گل باغ خدایی

توی روزگار غربت
با غم دل آشنایی

🔵🔵🔵

هر بار گریه می‌کنم
و انگار
جمله‌ای را گم کرده‌ام
دلتنگی‌ها هیچ وقت راه دوری نمی‌روند
مثل شانه‌های مادر
که هر بار گریه کردم
لرزید…
هر بار گریه کردم
که قرار بود
چیزی نگویم

امیرمحمد مصطفی زاده

🔵🔵🔵

دستت را هیزم و طناب بریده و زخمی کرده است

قدت را نشاء و خرمن کوبی خم نموده است

حتی یک لحظه در دنیا نیاسودی

عمرت در گشتن و دویدن در جنگل و صحرا تمام شده است

لالالالا، به قربان تن خسته ات

فدای بوی پیراهن مادرم بشوم

به فدایت که مرا در گهواره تاب می دادی

به فدایت که شب ها برایم نمی خوابیدی

برایم تا صبح لالایی می خواندی

به فدایت که برایم آرزوها داشتی

لالا، به فدایت که دلم پر از حسرت و آرزوست

بدون تو دنیا برایم زندان است

به فدایت که کوله باری از هیزم بر پشتت نهادی

به فدایت که دستانت پینه بسته است

یا مشغول نشاء و یا به دنبال دام ها روانه بودی

لالا، چشمم پر از اشک است، به فدایت

تو خوشی دنیای من بودی

خورشید، حتی گوشه دل تو نمی شود

بهار، نیز بنفشه دستانت نخواهد شد

اگر تمام خوشی های دنیا برای من باشد

هرگز ارزش خوابیدن در آغوش گرم مادر را نخواهد داشت

لالا، به فدای غمخوار خودم

به فدایش که اکنون تنش بیمار و رنجور است.

🔵🔵🔵

هرگز شیشه عطر از دستتان افتاده که بشکند؟
شیشه عطرم شکسته بود
حیاط پر از بوی خدا شده بود
ستاره‌ام – درشت و درخشان-
روبه رویم پشت به دیوار،
سر بر گریبان برده بود
و من در آغوش ماه
برای همیشه به خواب رفته بودم
با گونه خیس و کبود سیزده سالگی‌ام
که جای آخرین بوسه مادرم بود

حسین پناهی

شعر مادر، تجلی ناب‌ترین و بی‌پایان‌ترین عشق در قلب انسان است. هیچ واژه‌ای نمی‌تواند ارزش و بزرگی محبت مادر را به‌تمامی بازگو کند. از این رو، هر بیتی که به مادر تقدیم می‌شود، ستایشی است بی‌کران از عشق و فداکاری او.

تاریخ انتشار: دوشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۳
Loading more posts...
کپی برد,مطالب سایت با ذکر نام مجله ویکی متن و لینک مستقیم بلا مانع است. تمامی تصاویر از سطح اینترنت جمع‌آوری شده‌اند. برای حذف تصاویر با ایدی تلگرام @siz_dah ارتباط برقرار کنید.